بهمن و احد تولیدی ورشکسته ای در پلاسکو دارند و از دست طلبکاران و اهالی پلاسکو فراری اند. احد قصد دارد با لادن ازدواج کند، اما پدر لادن ناراضی ست و لادن را کتک می زند. لادن به پیش احد می رود، احد او را در یکی از طبقات پلاسکو پنهان کرده و در را روی او قفل می کند. از طرفی فرنگیس همسر بهمن با او مشکل دارد. بهمن برای دلجویی به خانه می رود، با فرنگیس دعوا می کند و به همراه احد به جایی برای قمار می روند اما دست به یکی می کنند، ماشین یکی از قماربازها می دزدند و با پول ها فرار می کنند. صبح احد و بهمن متوجه می شوند پلاسکو آتش گرفته و لادن در آن زندانی شده…
مهتاب در حال کورس گذاشتن در خیابان است که با خودروی ارسطو فردی مسافرکش تصادف و فرار میکند، ارسطو ماشین مهتاب را پیدا و برای تلافی ماشین او را داغون میکند، مهتاب در تلافی به خانه ارسطو رفته و به پدر مادر ارسطو می گوید که پسرشان با او رابطه داشته و...
تلاش و رقابت چندین شرکت خارجی و ایرانی برای برنده شدن در مناقصه پروژه مشترک ایران اسپانیا و حضور مهندس پارسا از طرفی بر پیچیدگی این داستان می افزاید...
فرزین دانشجویی که بخاطر مشکلات فراوانش از دانشگاه انصراف میدهد و با مادرش زندگی میکند، مادر او قصد ازدواج مجدد دارد و فرزین از این موضوع ناراحت و درمانده است، او قصد مهاجرت به خارج دارد که با آیدا آشنا می شود..