داستان پسری به نام مالک است که عاشق دختر خودخواه و زبون درازی به نام فرزانه میشود اما بنا به دلایلی در شب ازدواجشان مالک توسط نیروهای ساواک دستگیر میشود و فرزانه گمان می کند مالک او را فریب داده است و تا سن 50 سالگی به دنبال انتقام از مالک و همسرش مرضیه است...
داستان پسری به نام بهزاد است که با دختر عمه ی ناتنی اش مهتاب نامزاد است اما در یک مسافرت کاری عاشق دختری به نام یلدا میشود و مهتاب را رها می کند و این آغاز دشمنی ها و کینه های این دو خانواده است...